محمداشرف غنی از زمان رسیدن به مقام ریاست جمهوری افغانستان در
اوت ۲۰۱۴ هر کاری که میشد برای تحقق صلح در افغانستان کرد؛ از سفرهایش به چین و
عربستان سعودی به عنوان کشورهای نزدیک به پاکستان برای فشار آوردن بر اسلامآباد تا
برگزاری چهار دور مذاکرات...
محمداشرف غنی از زمان رسیدن به مقام ریاست جمهوری
افغانستان در اوت ۲۰۱۴ هر کاری که میشد برای تحقق صلح در افغانستان کرد؛ از
سفرهایش به چین و عربستان سعودی به عنوان کشورهای نزدیک به پاکستان برای فشار آوردن
بر اسلامآباد تا برگزاری چهار دور مذاکرات صلح که جدای از نمایندگان پاکستان،
هیئتهایی از دو کشور آمریکا و چین هم حضور داشتند تا مذاکرات به نام گفتوگوهای
چهارجانبه صلح خوانده شود اما وقتی قرار شد روند مذاکرات در ماه مارس به ملاقات و
گفتوگوی مستقیم بین دولت و طالبان برسد، طالبان با انتشار بیانیهای حاضر به آمدن
و رودررویی با دولت نشد. آن بیانیه به معنای شکست غنی در مسیر طولانیاش برای رسیدن
به صلح بود و باعث شد او با شدت و حدت از جنگ با طالبان بگوید و حتی دستور اعدام شش
تن از اعضای طالبان را صادر کرد تا نشان دهد تنها مرد مذاکره نیست بلکه حاضر به
انجام این دست سختگیریها هم است. حالا به نظر میرسد او در آستانه برگزاری پنجمین
دور از مذاکرات چهارجانبه توانسته با گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، به یک توافق
صلح برسد تا دستکم دستاوردی از این مسیر دو ساله داشته باشد اما نکته مهم در اهمیت
و تأثیر این دستاورد است.
جنگسالار بزرگ
گلبدین حکمتیار چهرهای ناشناخته یا
کمشناخته در تاریخ معاصر افغانستان نیست. او که در اوایل دهه ۷۰ به تشکلی به نام
جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی پیوسته بود، نتوانست با اعضای
ارشد این تشکل و به خصوص ربانی کنار آید و به همین دلیل هم در نیمه همین دهه از این
تشکل جدا شد و گروه جدیدی به نام حزب اسلامی افغانستان را پایهگذاری کرد. جدا شدن
او از جمعیت اسلامی و تشکیل حزب اسلامی تنها یک اقدام سیاسی از طرف او نبود بلکه او
با منش مسالمتآمیز جمعیت اسلامی و ربانی در آن زمان چندان سر سازگاری نداشت و
گزینه مبارزه نظامی با دولت وقت داوودخان را مدنظر داشت و همین گزینه را در
حکومتهای بعدی از دولت سوسیالیستی حزب دموکراتیک خلق، دولت مجاهدین، حکومت طالبان
و جمهوری جدید افغانستان بعد از سرنگونی طالبان ادامه داده است.
همین گزینه باعث
شده تا او یکی از بزرگترین جنگسالاران افغانستان باشد که بخش اعظم عمر ۶۸ ساله
خود را در جنگ با حکومتهای وقت افغانستان گذرانده است اما باید توجه داشت که او از
این گزینه برای به دست آوردن امتیازات سیاسی هم استفاده میکرد. حکومت کمونیستی
دکتر نجیبالله در ۱۹۹۲ فرصتی ایجاد کرد تا مجاهدین با به دستگیری قدرت در کابل
پایان حکومت کمونیستی بر افغانستان را جشن بگیرند اما حکمتیار از همان ابتدا سر
ناسازگاری با دیگر جنگسالاران را داشت و با قرار دادن نیروهایش در شهر چهار آسیاب
وارد جنگی با دیگر مجاهدین شد که چهار سال طول کشید و همین جنگ بود که زمینه را
برای قدرتگیری طالبان و حکومت آنها فراهم کرد. حکمتیار با جنگ داخلی به دنبال به
دست آوردن امتیاز سیاسی و رسیدن به پست نخستوزیری افغانستان بود که به این پست هم
رسید اما طولی نکشید که با ورود نیروهای طالبان به کابل مجبور به فرار از افغانستان
و مبارزه با این گروه شد.
معاملهای سؤالبرانگیز
این سابقه طولانی از جنگ و امتیاز
سیاسی باعث شده است توافق فعلی حکمتیار برای صلح با اشرف غنی مورد بحث قرار گیرد به
خصوص اینکه نمیتوان انتظار داشت حکمتیار بعد از سالها جنگ با یک توافق صلح حاضر
به قبول دوران بازنشستگی خود شده باشد.
قبل از هر چیز باید توجه داشت توافقنامه
صلح بین دولت و حکمتیار مشتمل بر یک مقدمه، سه فصل، اصول اساسی و تکلیفهای در نظر
گرفته شده برای طرفین است که در مجموع ۲۶ ماده را تشکیل داده است. دادن مصونیت به
اعضای حزب اسلامی و از جمله اعضای زندانی این حزب، به رسمیت شناخته شدن این حزب به
عنوان یک حزب سیاسی، تعهد به خروج نام رهبران و اعضای حزب از فهرست سیاه سازمان ملل
و دیگر کشورها به خصوص آمریکا از جمله مواردی است که دولت متعهد شده برای حکمتیار و
اعضای حزبش انجام دهد و محمد خان، معاون رئیس اجرایی دولت افغانستان، تأکید کرده در
این توافقنامه هیچ بندی برای دادن امتیازهایی برای دادن پستهای وزارتی، ولایتی یا
سفارت به حزب اسلامی وجود ندارد. اگر به این مبنا به توافقنامه نگاه شود باید گفت
آن به معنای تسلیم حکمتیار در برابر دولت است که حاضر شده بعد از یک دهه و نیم جنگ
حزبی، برنامه و فعالیت سیاسی صرف داشته باشد اما باید توجه داشت که توافقنامه در
مورد سلاح موجود در دست حزب اسلامی سکوت کرده که همین نکته هم آخر و عاقبت
توافقنامه و صلح با حکمتیار را مورد پرسش قرار داده است. جدای از این مورد،
نمیتوان به وعدههای پس پرده به حکمتیار بیتوجه بود چراکه گذشته نشان داده که او
بدون به دست آوردن امتیاز سیاسی حاضر به قبول توافقی نشده و به قول هارون میر،
تحلیلگر سیاسی در کابل: «او به کابل نمیآید تا منزوی زندگی کند. او مطمئناً در
سیاست وارد میشود و ما میدانیم که چه نوع سیاستی مورد علاقه حکمتیار است. او
همواره دیدگاه رادیکالی داشته و این برای دولت به طور حتم مشکلساز است.» بنابراین
باید شاهد دور جدیدی از ورود حکمتیار به عرصه سیاسی افغانستان بود که با وجود دیگر
جنگسالاران و نفوذ آنها، ورود این یکی نمیتواند برای دولت و فرایند سیاسی در این
کشور بیدردسر باشد.
توافقی کوچک
احمد عمران یکی از تحلیلگران افغانی است که از
درخواستهای شخصی حکمتیار و توافق دولت با آنها میگوید که به نظر این تحلیلگر،
اشرف غنی با قبول این درخواستها به او جایگاهی همانند دیگر رهبران متنفذ داده و در
عمل خود را درگیر مشکلات قابل توجهی کرده است. عمران این توافق صلح را از سر ضعف
دولت میداند اما باید دید که این نحو صلح با حکمتیار تا چه اندازه ارزش داشته آن
هم با توجه به وضعیت جنگی که با طالبان وجود دارد. نکته اصلی در تأثیر این توافق در
وضعیت فعلی جنگی است به این معنا که صلح با حکمتیار حتی در صورت عدم خلع سلاح حزب
اسلامی تا چه مقدار بر این وضعیت تأثیر میگذارد. هستند کارشناسان نظامی مثل
عتیقالله امرخیل که چندان اعتقادی به تأثیر قابل توجه ندارند و میگویند اکثر
اعضای حزب اسلامی تا پیش از این جذب حکومت افغانستان شدهاند و حزب اسلامی تنها
میتواند در بخش کوچکی از کشور ایجاد ناامنی کند.
هر چند سیداسحاق گیلانی را به
عنوان یکی از شخصیتهای جهادی حزب اسلامی یکی از بزرگترین احزاب افغانستان میداند
که صلح این حزب با دولت باعث خاموش شدن بخش قابل توجهی از جنگ در این کشور میشود،
اما باید توجه داشت بخش قابل توجهی از نیروهای این حزب یا تا کنون دست از جنگ
کشیدهاند و به دولت پیوستهاند یا به گروههای طالبان برای جنگ با دولت ملحق
شدهاند. از این جهت است که حتی شخصیت کاریزماتیک حکمتیار برای پیروانش نمیتواند
صلحی قابل توجه برای افغانستان به بار آورد به خصوص اینکه سرنوشت مذاکرات چهار
جانبه همچنان در ابهام قرار گرفته و بعد از آن خلف وعده طالبان معلوم نیست که این
گروه برای مذاکرات و صلح با دولت عزم جدی داشته باشد. در این میان، اشرف غنی
میتواند صلح با حکمتیار را دستکم به عنوان دستاوردی از تلاش دو ساله خود برای
برقراری صلح و آرامش در کشور بداند هر چند این دستاورد با توجه به هدف اصلی از صلح
با طالبان چیزی آنقدر قابل توجه نباشد.