در سیاست خارجی گاهی لحظههای کلیدی [یا فرصتهای طلایی] بهوجود میآیند. این [امر] زمانی رخ میدهد که رویدادهای جاری دریچهٔ محدودی را ایجاد میکنند که از طریق آن میتوان دستاوردهای مهمی داشت. گاهی این فرصتها کاملاً آشکار هستند [که] از آن جمله میتوان بهعنوان نمونه به دوران پس از یک عملیات نظامی موفق اشاره داشت. اغلب اوقات، این فرصتهای طلایی زودگذر هستند و تنها پس از به پایان رسیدن آن است که سیاستگذاران درمییابند آنها فرصتی را از دست دادهاند.
باتوجه به گفتوگوهای اخیر من با رئیسجمهور اشرفغنی و دیگر مقامات ارشد افغانستان در کابل، باور دارم که کشتهشدن رهبر طالبان، ملا اختر منصور در تاریخ ۲۱ می درنتیجهٔ حملهٔ هواپیمای بدون سرنشین ایالات متحده، فرصتی طلایی را بهوجود آورده است که با استفاده از آن میتوان در نهایت تضمین کرد که پاکستان برای متوقفساختن پشتیبانی خود از تروریستهای شبکهٔ حقانی و افراطگرایان طالبان، همکاری خواهد کرد.
بااینهمه، بهمنظور دستیابی به چنین تأثیر تعیینکنندهای در سیاست پاکستان، ایالات متحده و افغانستان باید مرگ منصور را با قدمهای بیشتری که فشار بر اسلامآباد را افزایش میدهد دنبال کنند. در غیر اینصورت، فرصت پیشآمده محو خواهد شد.
در گذشته نیز فرصتهایی آمده و رفتهاند. لحظهٔ کلیدی پیشین برای تضمین این امر که پاکستان پشتیبانی خود از طالبان را متوقف میسازد، پس از حملهٔ ایالات متحده به افغانستان، در سال ۲۰۰۱، پیش آمده بود. از لحظهای که ائتلاف به رهبری ایالات متحده، طالبان را در سال ۲۰۰۱ سرنگون ساخت، تا سال ۲۰۰۴، زمانی که مردم افغانستان برای انتخاب رئیسجمهور حامد کرزی رایگیری کردند، ایالات متحده بهترین فرصت را بهدست آورده بود.
واشنگتن در آن زمان دریچهای را که گشوده شده بود نادیده گرفت. زمانی که نخستین نشانهها ظهور کردند که پاکستان به طالبان در قلمرو خود پناه داده است، واشنگتن تمایلی به برداشتن قدمهایی تعیینکننده نشان نداد. من، بهعنوان یکی از مقامات ارشد در دولت جورج دبلیو بوش، در بحثهای بیشماری شرکت داشتم که سوالاتی اینچنین مورد بحث قرار داشت: آیا چنین پناهگاههایی در حقیقت وجود دارند؟ آیا رئیسجمهور پاکستان در آن زمان، پرویز مشرف، رسماً آنها را تأیید کرده است؟ و آیا این مسئله اهمیت کافی دارد که همکاری با پاکستان را به خطر بیندازد؟
نظر من این بود که پاکستان در حال اجرای یک بازی دوگانهٔ خطرناک و خیانتآمیز است و باید مورد سؤال قرار بگیرد. اما بهدلیل عوامل (واقعی یا فرضی) همچون سهم مهم پاکستان در مبارزه علیه القاعده، نقش پاکستان بهعنوان مسیر ترانزیت برای تدارکات نیروهای آمریکا در افغانستان، و مبارزهٔ (هرچند همراه با بیمیلی) این کشور علیه اسلامگرایان افراطی پاکستان، مقامات ایالات متحده شواهد موجود برای حمایت پاکستان از طالبان را نادیده گرفتند. در نتیجه، رهبران ارشد طالبان بهزودی آغاز به زندگی آزادانه در شهرهای پاکستان مانند پیشاور، کراچی و کویته کردند.
از سال ۲۰۰۵، طالبان و شبکهٔ حقانی مرتبط با القاعده مستقر در پاکستان، گرد هم آمده و شورشی ویرانگر را علیه نیروهای ایالات متحده و افغانستان راهاندازی کردند. حکومتداری ضعیف دولت افغانستان، قطعاً عامل مهمی در عدم توانایی آن برای شکست شورشیان است. اما توانایی طالبان در درجهٔ اول بهدلیل تصمیم استراتژیک سازمانهای استخباراتی و نظامی پاکستان برای ارایهٔ پناهگاه و حمایت به این گروهها است.
پاکستان، طالبان را یک پراکسی مؤثر برای تضمین تسلط پاکستان بر افغانستان، و محدودساختن روابط افغانستان با هند میبیند. همچنین، اسلامآباد باور ندارد که دولت فعلی طرفدار ایالات متحده در کابل، میتواند با ادامهٔ خروج نیروهای آمریکایی پابرجا باقی بماند. سال گذشته، مقامات پاکستانی قراردادی را به همتایان خود در افغانستان ارایه دادند که شرایطی برای روابط دوجانبهٔ تازهای در سالهای آینده در آن پیشنهاد شده بود. بخشی از این شرایط به تابعیت حاکمیت افغانستان در برابر پاکستان میانجامید.
در حالیکه دولت اوباما همچنان برنامهٔ خروج نیروهای ایالات متحده را ادامه میدهند-انتظار میرود این تعداد تا پایان این سال از ۱۰۰۰۰ هزار درحالحاضر، به ۵۰۰۰ تا پایان سال جاری کاهش یابد-، واشنگتن مسیر متفاوتی را علیه پاکستان پیش گرفته است. کنگرهٔ آمریکا محدودیتهای بیشتری بر کمکهای نظامی به پاکستان تحمیل کرده است، و برای این تغییر به شکست پاکستان برای هدفقراردادن شبکهٔ حقانی استناد میکند. همچنین کنگره پاکستان را منع کرده است که از کمکهای ایالات متحده برای خرید جتهای جنگندهٔ اف-۱۶ استفاده کند.
ازسوی دیگر، به نظر میآید که رئیسجمهور اوباما مسئلهٔ حمایت پاکستان از شبکهٔ حقانی و مانع ایجادکردن اسلامآباد بر روند صلح در افغانستان را به اولویتی در تعیین روابط ایالات متحده با پاکستان ارتقا داده است.
شیوهٔ کشتن منصور، مظهری از تغییر روابط ایالات متحده و پاکستان است. ایالات متحده، از سال ۲۰۰۴ تاکنون، حملاتی توسط هواپیماهای بدون سرنشین در خاک پاکستان انجام داده است؛ اما حملهای که علیه منصور راهاندازی کرد، از محدودهٔ تعیینشده عبور کرد و نخستین حملهٔ آمریکا در ایالت بلوچستان در جنوبغربی پاکستان بود. برخلاف حملات قبلی، این سازمان سیا بود و نه ارتش ایالات متحده که حمله به منصور را هماهنگ و راهاندازی نمود. واشنگتن با انجام این حمله یک نشانهٔ روشن به پاکستان فرستاد: اگر پاکستان سیاست خود را برای حمایت از طالبان تغییر ندهد، ممکن است با اقدامات سرکوبگرانهای مواجه شود.
احتمال دارد که پاکستان منتظر باشد تا دریابد که آیا حمله به منصور واقعهای بوده است که تنها یک بار رخ داده است، و یا خبر از تغییر اساسی در سیاست ایالات متحده میدهد. اگر قرار است اسلامآباد روابط خود را با شبکهٔ حقانی و طالبان قطع کند، پاکستان باید بداند که ادامهٔ حمایت از شورش هزینهٔ سنگینی در پی خواهد داشت.
تشدید فشارها بر پاکستان از طریق حملات گستردهٔ هواپیماهای بدون سرنشین ازسوی ایالات متحده، راهی برای فرستادن این پیام است، اما باید با فشارهای سیاسی و مالی در مطابقت با آن حمایت شود.
در بخش مالی، پاکستان همواره از حمایتهای بینالمللی، شامل ائتلاف کشورهای حامی افغانستان و سازمانهایی شامل صندوق بینالمللی و بانک جهانی برخوردار بوده است. بهعلاوه، ایالات متحده میتواند برای کاهش این بودجه، با نوسازی برنامهٔ حمایت صندوق بینالمللی پول که در تابستان امسال به پایان میرسد مخالفت کند. واشنگتن باید به پاکستان اخطار بدهد که اگر حمایت نظامی خود از تروریستها و افراطگرایان را پایان ندهد، و مذاکرات صلح و آشتی میان دولت افغانستان و طالبان را تسهیل نکند، با افزایش تحریمهای اقتصادی مواجه خواهد شد. یک اقدام اساسی میتواند شامل اعمال محدودیتهای سفر و اقتصادی بر مقامات ارشد پاکستانی باشد که به همدستبودن در شورش و مسدودکردن بودجهٔ شخصیتهای حقوقی (شرکتها) و نظامی درگیر در تأمین مالی شورشیان متهم هستند.
در حالحاضر، ایالات متحده پاکستان را بهعنوان یک «متحد اصلی غیرعضو ناتو» تعیین کرده است. باتوجه به رفتارها و سیاستهای فعلی پاکستان، این جایگاه کاملاً نامناسب است و درعوض، شایستهتر است که این کشور در لیست کشورهای حامی تروریسم وزارت امور خارجه ثبت شود.
ایالات متحده باید بهمنظور تضمین حمایت بینالمللی برای محکومیت پاکستان با حمایت افغانستان و ایالات متحده، باید اطلاعات مبنی بر حمایت پاکستان از طالبان و دیگر شورشیان و همچنین همدستی پاکستان در قاچاق مواد مخدر توسط شورشیان را بهشکل عمومی منتشر کند.
در نهایت، رئیسجمهور اوباما باید برای نشاندادن جدیت ایالات متحده از تصمیم خود عقبنشینی کرده و سطح فعلی نیروهای ایالات متحده در افغانستان را حفظ نماید و اجازه بدهد که جاشین او در رابطه با سطح نیروها در آینده تصمیمگیری کند. این اقدام، و اجازهدادن به فرماندهان آمریکایی در افغانستان برای انعطافپذیری بیشتر در استفاده از نیروهای خود در حمایت از نیروهای افغانستان در فصل جنگ جاری، نشان میدهد که عزم آمریکا برای اخطاردادن به شورشیان و اسلامآباد در چه سطحی قرار دارد.