آن ها حتی به دوستان سابق خود نیز رحم نمی کنند. بنابراین، یکی از اصول بنیادین تفکر داعش مساله ارتداد و تکفیر است که راه داعش را از القاعده جدا کرد. آن ها نه تنها شیعیان بلکه تمام روسای دولت های مسلمان را نیز شایسته مرگ می دانند. داعشی ها معتقدند شیعه بدعت در دین است. آن ها تمام قساوت های خود را به اسلام و قرآن و سنت پیامبر نسبت می دهند و برای مشروعیت بخشیدن به توحش خود دائما برداشت های خود از آیات قرآنی و روایات را مطرح می نمایند.
تردید آن ها قابل درک است. در گذشته، غربی هایی که مسلمانان را به پیروی کورکورانه از کتاب مقدس باستانی خود متهم می کردند سزاوار تاسف دانشگاهیانی (به ویژه ادوارد سعید در همین اواخر) بودند که اشاره میکردند باستانی نامیدن مسلمانان روش دیگری برای بد نام کردن آن ها می باشد. این اندیشمندان استدلال می کردند که در عوض به شرایطی بنگرید که براساس آن، این ایدئولوژی ها به وجود آمد: حکومت بد، تغییر آداب و رسوم اجتماعی، تحقیر زندگی در سرزمینی که تنها ارزش یا وجه مشخصه آن نفت است. بدون شناخت این عوامل، هیچ توضیحی برای ظهور داعش نمی تواند کامل باشد. اما تمرکز بر آن ها در راستای طرد ایدئولوژی نشان دهنده نوع دیگری از تعصب غربی است که اگر ایدئولوژی مذهبی در واشنگتن یا برلین اهمیت ندارد، قطعا باید به همان اندازه در رقه و موصل هم بی ربط باشد. وقتی یک جلاد نقاب پوش با فریاد اللهاکبر سر یک به اصطلاح مرتد یا کافر را از تن جدا می کند، گاهی این کار را به زعم خود با دلایل مذهبی انجام می دهد.
بسیاری از سازمان های اسلامی مهم تا جایی پیش رفتهاند که بگویند دولت اسلامی در واقع غیراسلامی است. البته دانستن این مسئله اطمینان بخش است که اکثریت قاطبه مسلمانان هیچ علاقهای ندارند که این اعدام های وحشتناک در ملأ عام را حتی به عنوان تفریح عصرگاهی جایگزین فیلم های هالیوودی کنند، اما مسلمانانی که دولت اسلامی را غیراسلامی میدانند (همانگونه که محقق دین شناس پرینستون برنارد هایکل میگوید) شرمنده بوده و به لحاظ سیاسی درست می گویند. بسیاری از رد و انکارها در مورد ماهیت مذهبی داعش ریشه در سنت بیمعنای ادیان مسیحی دارد. نویسنده این مقاله اظهار می دارد از هر اهل دانشی که در مورد ایدئولوژی داعش پرسیدم مرا به سوی هایکل هدایت نمود. او که تبارش لبنانی است در این کشور و آمریکا بزرگ شد و وقتی در مورد ریشه های بین النهرینی اش سخن می گوید، لهجه خارجی تقریبا نا شناخته ای به خود می گیرد.
به گفته هایکل، در صفوف داعش به شدت شور و قدرت مذهبی تزریق شده است. نقل قول های قرآنی همه جا و در هر موقعیتی ورد زبان داعشی ها می باشد. وی اظهار می دارد حتی سربازان پا برهنه هم دائم این آیات را با خود تکرار می کنند. آن ها این کار را در برابر دوربین های خود انجام داده و آموزه های اساسی شان را به شکل فرمول بندی شده ارائه داده و همواره چنین می کنند. آن ها خود را شاخه ای از اسلام تصویر می کنند که تمام اقداماتشان در تطابق کامل با قرآن و سنت است. این متون اسلامی در میان مسلمانان مشترک است، اما هر شاخهای از اسلام برداشت و تفسیر خود را از آن دارد. همه مسلمانان اذعان دارند که قوانین جنگ در قرآن و روایات دوران حکومت پیامبر وجود دارد، اما مبارزان داعش میخواهند به زعم خود به صدر اسلام بازگشت کنند و تمام قوانین و مقررات و هنجارهای جنگی آن دوران را به کار گیرند اما آن اسلامی که مد نظر خودشان است نه آن اسلامی که به طور حقیقی بر پیامبر اسلام نازل شد. آن ها رفتارهایی را به کار می گیرند که مسلمانان معاصر تمایلی ندارند آن ها را جزیی از متن مقدس خود به شمار آورند برای مثال بردگی، به صلیب کشیدن و سر بریدن چیزی نیست که مسلمانان با آن کنار بیایند. هایکل می افزاید مبارزان داعش در بطن سنتهای قرون وسطایی هستند و می خواهند آن سنت ها را به دوران حاضر منتقل کنند.
داعشی ها معتقدند مصلوب کردن آیهای قرآنی است که برای مجازات دشمنان اسلام در نظر گرفته شده است. مالیات بر یهودیان و مسیحیان که با عنوان جزیه مطرح می گردد، در سوره توبه آمده است. بنابراین میگویند راه ما راه قرآن است و خود را مصداق بارز نیرویی که مجری دستورات قرآنی است، جلوه می دهند. تا قبل از ظهور داعش هیچ گروهی نبود که خود را مجری رادیکال الگوی نبوی جلوه دهد جز وهابی های عربستان در قرن 18 این ادعا را نمودند. وهابی ها پیش تر سرزمینی را که بعدها عربستان سعودی نامیده شد،تسخیر کردند و شیوه های جزم گرایانه شان اکنون به نسخهای از شریعت سعودی ها تبدیل شده است. هایکل میگوید میان وهابی ها و داعش یک تفاوت وجود دارد و آن این که وهابی ها در خشونت خود سرکش و وحشی نبودند. آن ها در محاصره مسلمانان بودند و سرزمین هایی را تسخیر کردند که از قبل اسلامی بود ولی در مقابل، داعش به دنبال احیای سنتی غریب است. مسلمانان صدر اسلام در محاصره غیرمسلمانان بودند. داعشی ها خود را در همان مسیر تلقی می کنند و بنابراین خود را در محاصره دولت های غیراسلامی میدانند و برای مبارزه با آن ها دست به هر کاری می زنند و خشونتی که به خرج می دهند در نوع خود و در دوران معاصر (اگر نگوییم بیسابقه)کم سابقه است. که بر این موارد همان گونه که پیش از این ذکر شد بایستی گرایشات تکفیری آن ها را نیز افزود.
اگر القاعده خواستار برده داری هم بود اما آن را بر زبان نمی آورد زیرا تاثیرات بدی بر اذهان عمومی می گذاشت. وقتی هم داعش نیت خود در مورد برده داری را عملی کرد، برخی از حامیان این گروه تکفیری پا پس کشیدند. با این وجود، خلافت خودخوانده همچنان بردگی و مصلوب شدن را بدون هیچ تاسفی ادامه می دهد. العدنانی، سخنگوی داعش در یکی از سخنرانی های خود خطاب به غرب گفت ما بر رُمِ شما غالب خواهیم شد، شمشیر شما را خواهیم شکست و زنان شما را به بردگی خواهیم گرفت. اگر عمرمان به آن زمان قد ندهد، فرزندان و نوادگانمان به آن خواهند رسید و فرزندان شما را به عنوان برده در بازار برده فروشان خواهند فروخت. در اکتبر 2015، مجله تبلیغاتی داعشی ها موسوم به دابق مقالهای با عنوان احیای بردگی قبل از زمان موعود منتشر کرد و این سوال را مطرح کرد که آیا ایزدی ها (فرقهای باستانی از کردها که در شمال عراق زیر حملات بیامان داعش قرار گرفته و به کوه ها پناهنده شدند و تعدادی از مردان و زنانشان به اسارت نیروهای خلافت در آمده و برخی هم کشته شدند) مسلمانانی هستند که از دین خارج شده اند و بنابراین مستحق مرگ هستند یا مشرکانی سزاوار بردگی می باشند؟
یک گروه مطالعاتی از سوی علمای داعشی براساس فرامین دولتی مامور به بررسی این مسئله گردیدند. نویسنده گمنام این مقاله ادعا کرد زنان و کودکان ایزدی اگر مشرک هستند براساس شریعت باید از هم جدا شوند و میان مبارزان دولت اسلامی که در عملیات سنجار مشارکت داشتند تقسیم شوند... به بردگی گرفتن خانواده های کفار و مشرکان و به نکاح در آوردن زنان آن ها جنبهای کاملا تثبیت شده از شریعت است که اگر آن را انکار یا تمسخر کنیم گویی بر آیات قرآن و سنت پیامبر مرتد شده ایم... و بنابراین از اسلام خارج شده و به آن کافر شده ایم.
وجه بارز داعش نسبت به سایر گروه های تروریستی رنگ و لعاب مذهبی است که این گروه به اقدامات خود می دهد. آن ها برای هر قتلی که انجام میدهند نام خدا را بر زبان آورده و آن را به سنتی از سنت های پیامبر یا آیهای از آیات قرآن نسبت میدهند تا به این وسیله هم مشروعیت خود را حفظ کنند و هم خود را مجری قاطع فرامین الهی جلوه دهند.
سرزمین
ده ها هزار نفر از مسلمانان به قلمرو دولت به اصطلاح اسلامی مهاجرت کرده اند. این مهاجران که نیروهای خلافت را تشکیل می دهند از فرانسه، بریتانیا، بلژیک، آلمان، هلند، استرالیا، اندونزی، آمریکا و بسیاری از نقاط دیگر می باشند. بسیاری برای جنگ و بسیاری برای کشته شدن آمدهاند. پیتر. آر. نیومان ، استاد کالج سلطنتی لندن ، اظهار داشت حامیان آنلاین تکفیری ها برای نشر تبلیغات داعش و تضمین اینکه تازه واردان بدانند به چه چیزی باور داشته باشند، بسیار مهم هستند. استخدام آنلاین، جمعیت جامعه جهادی را با اجازه به زنان محافظه کار مسلمان (که در وطن های خودشان به لحاظ فیزیکی منزوی هستند) به پیوستن به خیل نیروها و رادیکال کردن آن ها و مهیا نمودن مسیر سفرشان به سوریه، افزایش داده است. داعش با جذابیت های خود برای هر دو جنس امیدوار است که یک جامعه کامل را بسازد.
نویسنده این مقاله اظهار می دارد در نوامبر 2015، به استرالیا سفر کردم تا با موسی سرانتونیو دیدار نمایم، مردی 30 ساله که نیومان و سایر محققان از او به عنوان یکی از دو چهره جدید و معنوی که هدایت خارجیان برای پیوستن به داعش را بر عهده دارند، نام می برند. او به مدت 3 سال یک روحانی تلویزیونی در شبکه اقرأ در قاهره بود اما پس از اینکه تلویزیون درخواست های مکرر او را برای ایجاد خلافت رد کرد، از آنجا خارج شد. سرانتونیو (یک مرد تنومند، با رفتاری دوستانه و گفتاری شیوا) اظهار داشت با دیدن ویدئوهایی که سر از تن جدا می کند، رنگ از رخسارش می رود. او از دیدن خشونت متنفر است، هرچند حامیان دولت به اصطلاح اسلامی ملزم به حمایت از آن هستند. (او در میان جهادیون به صراحت و به شکلی مناقشه انگیز علیه انتحار با این استدلال سخن میگوید که خداوند خودکشی را ممنوع کرده است؛ او در چند مورد دیگر هم با داعش مخالفت دارد). او دارای ریشی ژولیده و بلند است که یادآور برخی چهره های ارباب حلقه ها است و دغدغه او با موعودگرایی داعش حسی آشنا دارد. او ظاهرا در یک درامی زندگی میکند که (از نگاه یک غیرخودی) همچون یک رمان فانتزی قرون وسطایی است که با خونریزی واقعی به نظر میرسد.
اواخر ژوئن 2015 سرانتونیو و همسرش سعی در مهاجرت داشتند ولی نگفتند به کجا (او به شکلی حیله گرانه ای اظهار می داشت سفر به سوریه غیرقانونی است) اما در فیلیپین دستگیر شدند و به دلیل منقضی شدن تاریخ ویزایشان به استرالیا مسترد گردیدند. استرالیا تلاش برای پیوستن یا سفر به سرزمین های تحت سیطره داعش را جرم معرفی کرده و بنابراین دولت استرالیا پاسپورت سرانتونیو را مصادره نمود. او در ملبورن، جایی که به خوبی برای پلیس شناخته شده است، به دام افتاد. اگر سرانتونیو به دلیل تسهیل حرکت افراد به سرزمین های داعش نشین گرفتار می شد، زندانی می گردید. او تا کنون آزاد بوده؛ او نظریه پردازی است که به لحاظ تکنیکی در سرزمین داعش نیست، اما حامی قابل اعتماد در حوزه دکترین خلافت اسلامی می باشد.
نویسنده این مقاله اظهار می دارد برای ناهار در فوت اسکری (حومه شلوغ و چند فرهنگی ملبورن) موسی سرانتونیو دیدار نموده که یک انتشاراتی فعال در زمینه راهنمای سفر می باشد. سرانتونیو در آنجا و در خانوادهای نیمه ایرلندی- نیمه کالابریایی بزرگ شد. در یک خیابان معمولی میتوان رستوران های آفریقایی، مغازه های ویتنامی و جوانان عربی را دید که با پوشش سلفی و ریش های بلند و نا مرتب، پیراهن های بلند و شلوارهایی که دم پای آن گشاد است، در حال قدم زدن هستند. سرانتونیو از شادی خود میگوید آنگاه که البغدادی در ژوئن 2014 خلافت خود را اعلام کرد. او همچنین شادی خود را از جاذبه مغناطیسی که بین النهرین برای او و دوستان وی داشت پنهان نمی کند. وی اظهار داشت در هتلی در فیلیپین بودم و اعلام خلافت را در تلویزیون مشاهده کردم . من شگفت زده شدم و از خود پرسیدم چرا در این اتاق خود را گرفتار نموده ام؟!.
آخرین خلافت متعلق به امپراتوری عثمانی بود که در قرن 16 به اوج خود رسید و سپس افولی طولانی را تجربه کرد تا زمانی که پایه گذار جمهوری ترکیه یعنی مصطفی کمال آتاتورک آن را در سال 1924 از هم مضمحل و جمهوری جدید ترکیه را پایه گذاری کرد. اما سرانتونیو همچون بسیاری از حامیان دولت به اصطلاح اسلامی مشروعیت آن خلافت را نمیپذیرد زیرا از یکسو، قوانین اسلامی نظیر سنگسار، به بردگی گرفتن و قطع عضو) را بهطور کامل اجرا نمیکرد و از سوی دیگر، خلفایش از تبار پیامبر و از قریش نبودند. بغدادی در مورد اهمیت خلافت در سخنرانی خود در مسجد موصل به تفصیل سخن گفت. "وی اذعان داشت احیای نهاد خلافت (که طی هزار سال عملکرد آن فقط در نام بود و نه در عمل) یک تعهد جمعی است. البغدادی خاطر نشان ساخت به همراه وفادارانش در اعلام خلافت عجله داشته و می خواهد یک امام را در صدر آن بگذارد. وی افزود این وظیفه مسلمانان است، وظیفه ای که قرن ها فراموش شده بود... مسلمانان با کنار گذاشتن آن دچار گناه شدند و باید همواره در صدد برقراری آن باشند". البغدادی، همچون بن لادن که پیش از او می زیست، بسیار شیوا سخن می گفت و مکرر به کتاب مقدس و فرامین قرآنی اشاره می نمود. بر خلاف بن لادن و بر خلاف آن خلفای دروغین امپراتوری عثمانی، البغدادی مدعی است که قریشی می باشد.