جانایف کمپل فرمانده عمومی نظامیان خارجی در این مراسم اعلام کرد: نیروهای افغان هم اکنون قادر به تأمین امنیت سرزمین خود است. وی همچنان افزود که پس از این نقش نیروهای خارجی در افغانستان از جنگی به حمایتی از نیروهای افغان تغییر کرده و مسئولیت آموزش و تجهیز نیروهای افغان را به عهده خواهد داشت. مأموریت جنگی نظامیان خارجی بر اساس پیمان امنیتی کابل – واشنگتن باید تا پایان سال 2014 میلادی در افغانستان پایان یابد و پس از آن بیش از 10 هزار نظامی خارجی برای آموزش و مشاوره دهی نیروهای افغان به این کشور باقی می ماند.
زنگ پایان ماموریت نیروهای خارجی درحالی نواخته می شود که هنوز کشور در آشوب و بی ثباتی های عمیقی دست و پای می زند. سیزده سال پیش بیش از 100 هزار نیرو از بیش از 20 کشور نیرومند جهان به رهبری ایالات متحده آمریکا به افغانستان سرازیر شدند تا در یک مصاف نابرابر با گروه افراطی طالبان و حامیان القاعده آن بپردازند. همان گونه که انتظار می رفت بساط طالبان از سراسر کشور در اندک ترین فرصت از سراسر کشور برچیده شد و آن روز تصور بر این بود که این گروه برای همیشه نابود شده است. در کنار بسیاری از پیش بینی ها و پیش فرض های آن روزها و آن دمادم، تصور نابودی دایمی طالبان اشتباه از آب در آمد و این گروه بار دیگر روی صحنه پای نهادند ولی با قدرت تخریب کننده تر و با ترفند های وحشیانه تر و مزمن تر. در سوی دیگر، افغانستان از رهگذر حضور نیروهای خارجی و همکاران بین المللی اش به دستاورهای تاریخی و بی پیشینه ای دست یافت که از آن جمله می توان به دولت سازی، ملت سازی، نهاد سازی و سیستم سازی اشاره کرد. در این مقال تلاش بر آن است که به اقتضای وقت زوایای مهم و برجسته این ورود و خروج بررسی شود.
یکم: افغانستان امروزین با آن چه در آغازین روزهای حضور نیروهای خارجی در کشور بود، تفاوت غیر قابل قیاسی یافته است. بزرگترین دستاورد نیروهای خارجی در افغانستان پی ریزی نهادهای مهم دولت سازی و ملت سازی بود. دولت سازی یکی از فرایند های بسیار مهم و در عین حال چند وجهی و پیچیده ای است دوران معاصر است. دولت ها امروزه مهم ترین و اساسی ترین بازیگران بین المللی به شمار می روند. امروزه تامین و تحقق ارزش های حیاتی جوامع نظیر امنیت، آزادی، رفاه، نظم و عدالت به وجود دولت ها وابسته است. در درون دولت سازه ها و انگاره های فراوان دگری است که در سیزده سال گذشته شکل گرفتند و اکنون مسیر تکوین را طی می کنند. از این رو اکنون و در زمانه خروج نیروهای خارجی افغانستان به دستاورهای زیادی دست یافته است که بی تردید که بانی آن حمایت های بی دریغ و همیشگی همکاران بین المللی آن بوده است.
دوم: یکی دیگر از دستاورهای مهم سیزده ساله نیروهای خارجی در افغانستان ایجاد زیربناها و بنیادهای امنیتی در کشور بود. افغانستان از نقطه صفر ولی با سرعت برای ایجاد نهادهای امنیتی تعیین کننده ای گام نهاد که امروزه بازوان ستبر ملی در برابر حوادث و طوفان های دهشت آفرین دشمن به شمار می روند. اکنون ارتش ملی افغانستان با گام های راسخ تر و استوار تر از گذشته به نبرد با دشمنان وطن می پردازند. هرچند که چند سالی است نظامیان افغان و ارتش این کشور به تنهایی در برابر نیروهای مخالف و دشمنان افغانستان مبارزه می کنند، این بار اما با خروج نیروهای خارجی، مهر تاییدی بر توانمندی و صلابت این نیروها خواهد خورد. این کار هرچند که از سویی ممکن است سبب دشواری ها و مشکلاتی برای نیروهای امنیتی کشور گردد، از دیگر جانب اما، منجر به تاب دیدگی و پختگی مزید این نهاد ها گردیده و اعتماد به نفس مردم افغانستان را برای استقلال عمل و خود ایستایی امنیتی تقویت خواهد کرد. نیروهای افغان یکی از نهادهای بی طرف و ملی است که امروزه از اقتدار و درایت بسیار بالایی برخوردار شده است. وجود یک ارتش نیرومند؛ آن چه امروزه در کشور داریم و وجود پلیس ملی و همچنان نیروهای امنیتی از دستاوردهای بسیار مهم و تاثیرگذار این حضور سیزده ساله خارجیان در افغانستان بوده است. افغانستان در گذشته و حتی در زمان مجاهدین نه دارای ارتش ملی بود و نه نهادی به نام پلیس ملی داشت. آن زمان هر رهبر جهادی تعدادی از افراد مسلح را به دور خود جمع کرده بود که بیشتر ماهیت تباری و قبله ای داشت تا ماهیت ملی و کشوری. پس از یازده ستامبر اما، تلاش ها و کوشش های فراوانی به خرچ داده شد که نهادهای مهم امنتیی در کشور پی ریزی شود. نهادهایی که امروزه بی تردید مهم ترین و بزرگ ترین دستاورد پس از یازده ستامبر است. خلاصه این که افغانستان اکنون با دمادم خروج نیروهای رزمی خارجی، دارای ارتش ملی و نیروهای امنیتی است که می تواند اساسی برای تامین امنیت در کشور به شمار رود.
دوم: این خروج پایانی برای بهانه تراشی آن عده از طالبان و مخالفان ایدئولوژیک و بنیادگرای دولت افغانستان است که شرط اساسی مصالحه با دولت را خروج نیروهای خارجی عنوان می کردند. طالبان و مخالفان پیرو حکمت یار همواره بر این ادعا اصرار داشتند که عامل جنگ و مخالفت آنان حضور مستقیم نیروهای خارجی در افغانستان است. پایان ماموریت رزمی نیروهای خارجی به صورت مشخص در نمایان کردن بیشتر اهداف و نیات مخالفان دولت موثر خواهد بود. بدیهی است که چنین ادعایی از سوی مخالفان دولت بیش از آن که یک معطوف به یک ایده واقعی و جهت دار باشد، نشان از خیره سری و ستیزه گرایی آنان است. طالبان و سایر مخالفان اکنون تلاش خواهند کرد تا دلایل دیگری برای جنگ و ستیزه طرح نمایند؛ دلایلی از آن سنخ که نه قابل اثبات باشد و نه قابل ابطال. نفس گرایشات ایدئولوژیک این چنینی دارای ماهیت مطلق و مدارا ناپذیر است. به نظر می رسد این راهبرد برای طالبان بیشتر با ماهیت آسودگی و کمتر آسیب پذیری آنان از سوی نیروهای دولتی افغان و همکاران بین المللی آن باشد. در گذشته وقتی نیروهای خارجی اجازه استفاده از حملات هوایی و زمینی را علیه مخالفان دولت داشتند، فعالیت آنان به شدت کاهش یافته بود. طالبان به خوبی از نقاط ضعف خود در برابر نیروهای خارجی و امکانات پیشرفته آنان واقف بود. همین است که مدعی هستند خروج آنان از کشور مسبب گرایش آنان به سمت صلح و حضور روی سفره مذاکره خواهد گردید. این در حالی است که در سیزده سال گذشته هم دولت افغانستان و هم همکاران خارجی آن، تلاش های زیادی برای کشانیدن طالبان به دور میز مذاکره و صلح انجام داده اند. تا جایی که حکومت پیشین شورایی را تحت عنوان شوارای عالی صلح ایجاد کرد که علاوه بر مصارف هنگفت مالی و اقتصادی، پیامدها و تلفات انسانی بزرگی را نیز بر مردم افغانستان تحمیل کرد. این در حالی است که هیچ نتیجه ای حتی اندک از چنین رهگذری برای صلح در افغانستان عاید نگردید.
نتیجه این که ماموریت نظامی نیروهای خارجی در کشور در حالی به انجام می رسد که این کشور به لحاظ زیرساخت ها و بنیادگزاری ها تفاوت های غیر قابل انکاری با گذشته یافته است. افغانستان اکنون دارای نهاد های متکثر و چندگانه ای است که بر پایه آن همکار مطمئنی برای جامعه بین المللی به شمار می رود. هرچند که در سوی دیگر نیروهای خارجی به اهداف کامل نابود سازی طالبان و گروه های دهشت افکن دست نیافته اند. طالبان هنوز به عنوان تهدید جدی برای دولت و مردم افغانستان به شمار می رود و افغانستان در حوزه های بسیاری نیازمند همکاری جامعه جهانی می باشد.